دلبانگ 1
قابلیتی دیگر میخواست نصیب " شغال " شدن وجه القتلی اگر بود حتی .
فصلی که پس از " مرگ هزاران فردا " تنها وهم غبار تاختن ارابه شورید در چشمان سنگی تندیس غول ، " گانه " ای بود از چهار هستی ساز .
" آنته نئا " ، مفقود در مفقود . و من نه فرانسوی ، که فراسوی دیار بکر " چارواکه " .
در ابتدایٍ انتها ، شاید هنوز هم پدری باشد که صدقه دهد آن جیغ را بر بام سیزدهم . من فقط دود را خفه میشوم ، دود ، محصور در جیغ ، بی زبانه آتش ، بی نار ، بی نور ، بی تنور ، . . . . . . این بالهای سوخته از آن کدام فرشته محکوم است ؟
" من " دور از " من طلبنی " ، " من " افلیجٍ وامانده از " من وجدنی " ، شرموک خرد بیخواب شبهای آشفته از خرخر همسایه ، " دیه " میطلبم از عاشقی که دیگری است معشوقش . و چه راحت میگسلد طوقهای چینی بند زده این کاسه گدایی در لرزان کف عاشق بی عشق ، بی معشوق . . . . . و بی عاشق .
دیگر جذب است و تبخیر گویا فقط . که هر یک سهمش را میستاند از دیگری . تنها نمناکی برهوت است و حسرت آن یک بند انگشت عمق حتی .
" آنته نئا " ، مفقود در مفقود . من به دامنه کوهستان هم نرسیدم .
Don,t cry ، جیغ محصور در دود ، تا کدام آسمان . . . . . . بال میسوزانند در جشن کدامین عشق ؟ ، . . .
" سواس " ی پاره بند ، له شده در برهوت نمناک ، " ناتانائل " چه طرفی از عظمتی که در نگاه توست . عفن شده است " مائده " در چشمان سنگی پارینه غول.
آن " چوبها " ، نه در " ارکستر " ، که هیمه ای برای جشنِ بال سوزانِ عرشِ خاک . و فرشته نظاره گر است آتش سیگاری را که شبانگاه ، گهگاه ، سرختر میشود بر بام ، و دود و جیغ میفرستد از ستاره دریا تا ستاره افلاک .
Abraham Lincoln was a very tall boy . . . . قهقهه بچه ها و نگاه خیره " آقای زبان " و " دکتر " با دفتر باز پیش تخته سیاه برای describe the spring . چه سعادتی بالاتر که نرسید به " دیپلم " ، " دکتر" . و همبرگری فرستاد برای استاد به دست دختر دانشجویی با سلام یک همکلاسی دیرین خندان .
" آنته نئا " ، من ، " دوالپا " ی پرسش و اضطراب بر دوش ، در خلجان دیدار محال ، کوهستان حتی نیافته ( چه رسد تا تو ) ، مفقودم . مفقودِ مفقود . مفقود در مفقود . نه تو !