کاظم

ادبی سیاسی

کاظم

ادبی سیاسی

دلبانگ ۱

 

 

دلبانگ 1

 

 

قابلیتی دیگر میخواست نصیب " شغال "  شدن  وجه القتلی اگر بود حتی .

فصلی که پس از " مرگ هزاران فردا "  تنها وهم غبار تاختن ارابه شورید در چشمان سنگی تندیس غول ،  " گانه " ای بود از چهار هستی ساز . 

" آنته نئا " ، مفقود در مفقود . و من نه فرانسوی ،  که  فراسوی  دیار بکر " چارواکه " .

در ابتدایٍ انتها ، شاید هنوز هم پدری باشد که  صدقه دهد آن جیغ را  بر بام سیزدهم . من فقط  دود را خفه میشوم ،  دود ،  محصور در جیغ ،  بی زبانه آتش ، بی نار ،  بی نور ،  بی تنور ، . . . . . .  این بالهای سوخته از آن کدام فرشته  محکوم است  ؟ 

" من " دور از " من طلبنی "  ،  " من "  افلیجٍ  وامانده  از " من وجدنی " ، شرموک خرد بیخواب شبهای آشفته از خرخر همسایه ، " دیه " میطلبم از عاشقی که دیگری است معشوقش . و چه راحت میگسلد طوقهای چینی بند زده این کاسه گدایی در لرزان کف عاشق بی عشق ، بی معشوق . . . .  .  و  بی عاشق .

دیگر جذب است و تبخیر گویا فقط . که هر یک سهمش را میستاند از دیگری  . تنها نمناکی برهوت است و حسرت آن یک بند انگشت عمق حتی .

" آنته نئا " ،  مفقود در مفقود . من به دامنه کوهستان هم نرسیدم .

Don,t cry  ،  جیغ محصور در دود ، تا کدام آسمان . . . . . .  بال میسوزانند در جشن کدامین عشق ؟ ،   . . .

" سواس " ی پاره بند ،  له شده در برهوت نمناک ،  " ناتانائل " چه طرفی از عظمتی که در نگاه توست .  عفن شده است " مائده " در چشمان سنگی پارینه غول.

آن " چوبها " ، نه در " ارکستر " ، که هیمه ای برای جشنِ بال سوزانِ عرشِ خاک . و فرشته نظاره گر است آتش سیگاری را که شبانگاه ، گهگاه ، سرختر میشود بر بام ، و دود و جیغ میفرستد از ستاره دریا تا ستاره افلاک .

Abraham Lincoln was a very tall boy . . . .  قهقهه بچه ها و نگاه خیره " آقای زبان "  و " دکتر " با دفتر باز پیش تخته سیاه برای  describe the spring .  چه سعادتی بالاتر که نرسید به " دیپلم " ، " دکتر" . و همبرگری فرستاد برای استاد به دست دختر دانشجویی با سلام یک همکلاسی دیرین خندان .

" آنته نئا " ، من ، " دوالپا " ی پرسش و اضطراب بر دوش ، در خلجان دیدار محال ، کوهستان حتی نیافته ( چه رسد تا تو ) ، مفقودم . مفقودِ مفقود . مفقود در مفقود . نه تو !