بد شانسی
مرد با درد و خستگی و خراشیدگی مختصری بر پیشانی به هوش آمد . پرستاری که بالای سرش ایستاده بود با لبخند گفت :
- نگران نباشید آقای فوجیما . شما دو ساعت پیش ، از بمباران وحشتناک اتمی هیروشیما بطرز معجزه آسایی سالم نجات یافتید .
فوجیما پرسید :
- حالا کجا هستم ؟
پرستار با لبخند گفت :
- در یک بیمارستان امن ، در ناکازاکی !
الن . ای . مایر
کتاب کوتاهترین داستانهای جهان
( نقل به مضمون )