قوانین توحش
مهرماه سال جاری ( اکتبر 2006 ) جهانیان شاهد دو مورد تحکیم اقتدار نئوتئوکراسی دنیای مثلا متمدن بودند از طریق لباس قانون پوشانیدن به آن نمودهایی که منطقا میبایست موجب شرمساری جامعه بشری باشد .
قانون اول تصویبیه ای از مجلس سفلی در فرانسه بود . بر مبنای این قانون هر آنکس که کشتار ارامنه در جریان جنگ جهانی اول در فاصله زمانی سالهای 1915 تا 1917 را تکذیب کرده و آنرا نسل کشی نداند ، مجرم شناخته شده و به یک سال حبس و پرداخت چهل و پنج هزار یورو محکوم میشود .
قانون دوم که مرحله کامل تصویب خود را با امضای آقای بوش سپری کرد و مشهور شد به قانونی شدن شکنجه در آمریکا ، دست عوامل سیا و پنتاگون را باز میگذارد تا افراد دستگیر شده توسط واحدهای عملیاتی خود درخاک این کشور یا هر نقطه دیگر دنیا را تحت انواع و اقسام شکنجه قرار دهند و در این رابطه نگران هیچگونه بازخواستی از سوی هیچ مرجعی نباشند و نیز جهت تکمیل این سناریوی ضد بشری ، به موازات آن ، حق درخواست رسیدگی قضایی از سوی شکنجه شدگان نیز به طور کامل از آنان سلب گردید .
در ارتباط با قانون اول ، بی شک آگاهان واقفند که متاثر شدن سیستم قضایی فرانسه از اعمال نفوذ صهیونیستها برای اولین بار نیست که نمود می یابد و قانون جدیدالتصویب مجرمیت انکار کنندگان نسل کشی ارامنه توسط نظامیان ترک ، درحقیقت برادر دوقلوی قانون انکار هلوکاست است که در سال 1990 به ابتکار مبارز یهودی لوران فابیوس نخست وزیر اسبق ، و تحریک و حمایت قاطع صحنه گردان شاخه اروپایی صهیونیسم رنه ساموئل سیرات ، خاخام بزرگ آن کشور تصویب گردید و به همین مناسبت نیز مشهور شد به قانون سیرات .
بموجب قانون سیرات ، که با اعمال نفوذ شدید صهیونیستها ، پس از فرانسه در بسیاری دیگر از کشورهای اروپایی مدعی آزادی بیان نیز تصویب گشته و به مرحله اجرا در آمد ، همه ( یعنی کل ساکنان ارض ) موظف شدند اولا بپذیرند در جریان جنگ دوم جهانی یهودیان به دست نازیها کشتار شده اند ، ثانیا قبول کنند این کشتار توسط اتاقهای گاز انجام شده است و ثالثا گردن نهند که تعداد این کشته شدگان بدون یک نفر کم و زیاد ، شش میلیون نفر بوده است و جالب است که میزان حبس و تاوان مالی محکومین هر دو قانون نیز تقریبا یکسان است
در قوانین فوق الذکر تصویب شده در فرانسه ، که خود را مهد آزادی و دموکراسی اروپا میداند ، آنچه مهم است صحت و سقم وقوع نسل کشی ارامنه طی جنگ اول جهانی به دست نظامیان ترک ، یا زنده سوزی یهودیان در جریان جنگ دوم بین المللی توسط نازی های آلمانی نیست ، بلکه نکته قابل تامل ، استقرار و اعمال خفقان آنهم از نوع قانونی آن نسبت به کلیه افراد و بویژه محققان و مورخانی است که بر مبنای مطالعات خویش یا به هر دلیل دیگر ، این جزمیت را وحی منزل تلقی نکرده و بر اساس حق طبیعی آزادی بیان ، که آمریکا و غرب فریبکارانه فریاد نامحدود بودن آنرا سر میدهند ( و حتی انکار وحی منزل را نیز طبق آن جایز میدانند ) مصمم گردند نکته ای بر خلاف آنرا به هر شکل ابراز نمایند . موجب شرم فرانسه و جامعه بشری است که تا کنون فرهیختگان صاحب نامی چون «دیوید ایروینگ»، «روبرت فوریسون»، «ارنست زوندل»، «فرید لیوشتر»، «روژه گارودی»، «ارنو.ج.مایر»، «مارک وبر»، «فردریک توبن»، «آرمان امادروس»، «داریوژ راتایژاک»، «گرمار رودلف»، «موریس باردش»، «پل رازینیه»، «پل فرام»، «دوکالنیز» و بسیاری دیگر تحت تعقیب و مجازات قانون ننگین و صهیونیستی سیرات قرار گرفته اند .
قانون تجویز شکنجه در آمریکا نیز که جرج بوش سرافرازانه و با تبختر تمام آنرا امضا نمود ، جلوه جدیدی از توحش نئوتئوکراسی مدعیان دموکراسی است که علیرغم اظهارات مردم فریبانه رسانه های صهیونیستی و سکوت و بعضا توجیه فعالان سیاسی نوع وطنی آن ، هدفی ندارد بجز بگیر و ببند افسار گسیخته و ضرب و شتم جلادانه و خارج از کنترل تمامی انسانهایی که قیمومیت بلاشرط شیطان بزرگ را گردن ننهند و مخالفت با آمریکایی شدن کلیه شئونات زندگی و تاراج سرمایه هایشان را حق طبیعی خویش بدانند .
az ettelaat ke dadid mamnunam.kheili vaghtha ma bedalile a'dam etela nmitavanim haghayegh ra antor ke hast bazgu konim.vali che bayad kard tamami inha be nazar ghanunmandi va pishraft miayad va az taraf digar hokm Jihad montahaye ghavanin gheir ensani
!!!
سلام عزیز
بسیار جالب و شجاعانه است صحبت مستدل در مورد مبحثی که امروز کمتر کسی در دنیا جرات ان را دارد.
که البته در دنیای اینترنت نیز بسیاری از سایتهایی که به زبانهای بین الممللی در اینمورد صحبت نموده اند، مسدود شده اند.
اما در مورد قانون منع انکار کشتار ارمنیان :
به نظر می رسد، تلاش مخالفان انحصار قدرت صهیونیست در فرانسه پس از انکه در االغای این قانون توفیقی نیافت بر معادل قرار دادن ان با کشتار و بهره کشی از مردم افریقا و کشتار ارمنیان قرار گرفته است. که روز ازادی مستعمره های فرانسه از طرف شیراک نیز احتمالا ثمره همین تلاش است.
اما از طرفی، ورود ترکیه به اروپا می تواند در انحصار نظامی امریکا در ناتو خللی وارد کند. و قدرت اروپا را به عنوان رقیب یار دیرین مطرح نماید که بحث در مورد کشتار ارمنیان به نوعی مانعی در این راه و در جهت منافع صهیونیست به نظر می رسد.
بنابراین تصمیمات سیاسی و قانونی مطرح شده احتمالا جنبه های پیچیده تری نیز دارد.
آن چه البته به جایی نرسد فریاد است.
آن چه البته به جایی نرسد فریاد است..
سلام کاظم جان ...خوبی؟ این قانونی شدن شکنجه بسیار وحشیانه است ولی حداقل جرات برای قانونی شدنش بوده و انکار نشده ...هر چند با این قانون مخالفم ولی کاظم جان یه سئوال دارم...اگر شکنجه کار وحشیانه و ضد بشری هست،چرا در همین اوین و رجائی شهر و...شنکجه انجام میشه و همیشه هم انکار میشه حتی با روی کار آمدن دولت جدید برخی بازجوها که در شکنجه کردن زندانیان سیاسی در دولتهای قبل سابقه داشتن و مدتی بوده از کار برکنار شده بودن دباره دعوت به کار شدن؟مثل آقای جواد آزاده که حتمآ اسمش رو شنیدی....کاظم جان تو از پنهان کاری و اعمال قدرت دولتهای دیگه ناراحت میشی (که البته بشر دوستی شما رو میرسونه و جای تقدیر داره ) ولی از این موارد که در ایران خودمون هم هست و اصلآ چرا باید شنکجه وجود داشته باشه؟چه برسه به این که قانونی هم بشه!....کاظم جان یه سئوال دیگه هم ازت دارم که ربطی به مطلب خودت نداره:اولآ ممنون که به وبلاگ من سر زدی ولی دوست دارم نظرتو در مورد مجازات سنگسار بدونم...چون خودت میدونی همیشه نظراتت برام مهمه....موفق باشی.
علی آقای عزیز ،
سلام ،
صحبت سر این است که فعالان مثلا سیاسی و اپوزیسیون ما ، سر در آبشخور همین قانونی کنندگان شکنجه و سلب کنندگان آزادی بیان فرو برده اند و آن سرزمینهای هتک آزادی را مهد آزادی جلوه گر ساخته و آنچه در توانشان هست را نثار خانه پدری میفرمایند . آیا دیده اید سینه چاکان آزادی ما در مصاحبه با بوقهای تبلیغاتی آمریکا و اروپا چیزی هم مثلا در مورد اسرای غیر قانونی گوانتانامو گفته باشند و آن سه نفری که از شدت بد رفتاری زندانبانان خویش خودکشی کردند ؟ یا لابد حضرتعالی هم معتقدید مسائل آنها به ما چه . ما باید مسائل خودمان و حکومت آخوندی مان را حل کنیم . و در این رابطه توسل به دشمن را برای نابودی استقلال خویش مباح بدانیم .
مسئله سنگسار نیز یک حکم شرعی است که ابقا یا ابطالش ، تازه در صورت عدم استقرار بر نص صریح قرآن و استنتاج آن از احکام جاریه ، نیاز به استفتا از مراجع و تهور اجتهادی دارد . با کمپین و غوغاسالاری اپوزیسیون که تغییر احکام اسلامی قابل حصول نیست دوست من . آنهم کمپینی که خود امضا کنندگان آن ، جدیش نگرفته اند .
پوینده باشید .
سلام.ممنونم از حضور سبزتان.و ممنونم از اظهار نظرتان.حق باشماست...باز هم قذم رنجه بفرمائید.یا علی مدد...
کاظم عزیز , سلام .
حالت که خوبه و به قولی سر دماغی خالو.
مطلبت رو تازه خوندم و دو نکته رو گفتم که متذکر بشم بد نیست . این روژه گارودی بیشتر از انچه که بزرگ باشد و متفکر شمرده شود زیر ذره بین هیاهوی هالوکاست زدایی اذناب اقای احمدی نژاد بزرگ شد , به هر تقدیر اروپای منطق (با اروپای سیاسی یکسان ندانش ) متفکرین دیگری نیز دارد ها . دیگر انکه در جوابت به علی اقا نوشته ای " فعالان مثلا سیاسی و اپوزیسیون ما ، سر در آبشخور همین قانونی کنندگان شکنجه و سلب کنندگان آزادی بیان فرو برده اند و آن سرزمینهای هتک آزادی را مهد آزادی جلوه گر ساخته و آنچه در توانشان هست را نثار خانه پدری میفرمایند ." . جوری صحبت می کنی که انگار شکنجه در ایران به همین التجا اپوزیسیونی به این ور و ان ور توجیه پیدا می کند , ان گونه که بنویسیم " تو بکش , منم بکش گور بابای بد بکش " . دوست عزیز , می دونی که شکنجه تو ایران بدنبال تاسیس کمیته رنگ شرعی به خودش گرفت . دادستانی انقلاب و باقی قضایا بعدن علم شد . ان موقع که اکثر این اپوزیسیونی ها داخل خونه پدری بودند .
خاطرات عزیز شاهی رو لابد خوندی , خاطرات شیخ خلخالی رو هم که خوندی , خوب هم که می دونی که لیست ساواکی ها را در اوایل انقلاب اقایون موتلفه منتشر نکردند . دلیلش را هم که می دونی .
جالب که نه وحشتناک اینجاست که چند پیش داشتم دو کتاب را با هم مقایسه می کردم , یکی کتاب جیبی خاطرات اشرف دهقان و دیگری کتاب " در میهمانی حاجی اقا " . دیالوگ ها و منش بارجو ها در دو کتاب ( یکی پیش از بهمن 57 و دیگری سالها بعد ) بشدت شبیه اند و قپانی همان قپانی و شلاق و ..... همان . کاظم جان شکنجه توجیهی ست در سرکوب تمامی صداهای مخالف جدی در سیستم هایی که زمینه قانونی ندارد . سنگسار نیز بد است , تحقیر امیز ست , انکه سنگ باید بخورد شیطان است , نه اشرف مخلوقات . خدا نگهدارت .
سلام !
کاظم عزیز !دموکراسی امریکائی و اروپائی هم عجب حکایتی است ..
جمهوری اسلامی اعلام کرده که میخواهد طی چند ماه آتی صدها هزار نفر را از کشور اخراج کند. اینها "کارگران افغانی"، "کارگران خارجی" و "غیر قانونی" نامیده میشوند. عمدتا زحمتکش ترین بخش طبقه کارگر که سالهاست با سخت ترین کارها ثروت می آفرینند و خود از ابتدایی ترین امکانات (مثلا تحصیل بچه هایشان) محروم اند. حکومت ایران با اتکاء به فاشیسم ضد افغان (که خود مبلغ پیگیر آنست) میکوشد با ایجاد تفرقه قومی و حمله با "کارگران خارجی" کل جامعه را مرعوب کند. این رژیم یک روز اعدام و سنگسار راه می اندازد، روز دیگر به زنان حمله میکند و امروز اخراج کارگران مهاجر را بهانه قرار داده تا شاید خود را نجات دهد.
حمله به کارگران مهاجر حمله به همه ما است. باید با گسترده ترین موج برگشت بویژه از سوی جوانان و دانشجویان پاسخ بگیرد. باید همه یکصدا فریاد بزنیم که حقوق کامل شهروندی حق مسلم هرکسی است که در آنجا کار و زندگی میکند.
سازمان جوانان کمونیست از تمام مردم دنیا بویژه از دانشجویان و سازمانهای جوانان در همه کشورها میخواهد تا همراه با ما جمهوری اسلامی را محکوم کنند. ما همه دانشجویان را فرا میخوانیم تا با فعال کردن وبلاگ ها ، با صدور بیانیه ها و اطلاعیه ها، با برپایی سخنرانی، اجتماعات و پیکت های اعتراضی در محیط دانشگاه، و شرکت در تظاهرات در دفاع از کارگران و مهاجرین افغانستانی، نشان بدهند که در صف اول اعتراض به جمهوری اسلامی و فاشیسم قرار دارند. سال گذشته در اجتماع روز دانشجو (در قطعنامه 20 آذر) دانشجویان علیه هرگونه تفرقه قومی و از "رجوع به انسان" سخن گفتند. امسال در آستانه 16 آذر با دفاع قاطعانه از حقوق کامل شهروندی برای کارگران و مهاجرین افغان، باید قصد حکومت برای مرعوب کردن جامعه را به ضد خود تبدیل کنیم، و عرصه ای برای تعرض آزادی و برابری و عقب راندن فاشیسم و ناسیونالیسم و تدارک 16 آذری هرچه گسترده و سوسیالیستی فراهم کنیم
اعضاء محترم سازمان جوانان کمونیست ،
1 - مدتها از مرگ کمونیسم میگذرد . تازه از خواب بیدار شده اید ؟ وقتتان بخیر !
2 - آن زمانها هم که نیم نفسی میکشید این مکتب خام و نارس ، لق لقه زبان بود " پرولتر " و هیمنه داس و چکش ، و حکومت از آن سبیل چخماقیهای مزه کار ناچشیده .
3 - ملت ایران با قلبی مهربان و رئوف ، وقتی جنگ بود و نابسامانی در افغانستان ، از راه انسانیت برادران افغان را پناه دادند و کار و امداد. بگذریم که برخی از آنان مواد آوردند و جنایت . اما تا ابد باید موقعیت اشتغال جوانانمان را هم قبضه کنند ؟ سزای مهربانی رحل اقامت دایم است و قبضه امکانات صاحبخانه ؟
4 - حضرات دنبال بهانه برای مخالفت با حکومتید . دلتان نه برای افاغنه که برای آمریکا میطپد . خدعه تان طرفی نمی بندد . ملت ما مسلمان است . این را پدران فکری تان هم نفهمیدند .
5 - دوباره بخوابید . خوابتان خوش !
سلام و درود بر شما دوست عزیز و گرامی و مطلب بسیار جالبتان و در مورد تفسیرات بوش و شکنجه ...بسیار پرمحتوا و پربار ...عالی در ضمن باستحضار میرساند کلبه درویشی حقیر با مطلبی
آموزنده تحت عنوان ...چشم دل بگشا تا محرم اسرار شوی.....بروز شده است ..خوشحال
میشوم تشریف بیاورید ...پس منتظر حضور گرم و قدوم سبز شما هستم ..
.آرزوی تندرستی و سعادتمندی شما را در تمامی مراحل زندگی دارم در پناه حق ........................................
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
بـا اشــارت نظــر نامــه رســان من و توست
گوش کن با لب خاموش سخن میگویم
پاسخــم گــو بــه نگاهی که میان من و توست
جناب آقای مهدیان
با سلام و عرض احترام ،
- از حضورتان ممنونم .
- نمیدانم اجازه ام میدهید شعری که نوشته اید و برخی اشتباهات در تحریر آن وجود دارد را اصلاح کنم یا نه ؟ در هر صورت جسارت مرا ببخشید :
شعر از شاعر خوب جناب آقای امیر هوشنگ ابتهاج مشهور به ه.ا. سایه است .
۱ - مصرع دوم بیت اول : تا اشارات نظر نامه رسان من و توست .
۲ - مصرع دوم بیت دوم : پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست .
۳ - مصرع دوم بیت ششم : گفتگویی و خیالی ز جهان من و توست .
۴ - مصرع اول بیت آخر : سایه ، زآتشکده ماست فروغ مه و مهر
بازهم جسارتم را ببخشید .
راستی چرا وبلاگتان اینقدر به رایت کلیک حساس است ؟
در هر صورت از آشنایی با وبلاگ خوبتان خوشحالم و با شما در حرمت چشم دل هم نظر .
پایدار باشید .
سلام !
شما از زهرا (قابوسنامه) خبرندارید!؟
سلام ،
حالشان خوب است .
گمانم به زودی مطلب جدیدی بنویسند .
ما هم منتظریم .
کاظم جان سلام....این عات من هست که همیشه به هر دوتا وبلاگت سر میزنم......البته نظرم رو در مورد این پستت قبلآ گفته بودم و همینطور جواب شما رو .......به هر حال هر وقت پست جدید گذاشتی منو بی خبر نذار......موفق باشی.....یادم رفت اینو بگم توی اون وبلاگت هم گفتم :ایکاش میگفتی اون چیزی رو که من باید بدونم.....
ما باید در فراسوى کوچههاى انتظار، امید را به نظاره بنشینیم و به انتظار تمام لحظات آبى با یک دریا عشق، هر چه ریا و دروغ است بشوییم و به جاى آن یک کوه صبر بکاریم و بعد به انتظار رویش قاصدکها، رقص بید را به انتظار بنشینیم. در زلال زیباى رود، سر و دل شستشو دهیم که نامحرمان و پلیدان را در بارگاه عشق راهى نیست.
آرى باید پاک شویم که ما را بار دهند و باید اهل دل شویم و رازِ نگاهها را دریابیم که:
هر که شد محرم دل در حرم یار بماند
وانکه این کار ندانست در انکار بماند
مثل گلها باشیم زیبا باشیم
با وفا باشیم و پر احساس
مثل باران باشیم پاک باشیم
زلال باشیم و پر از طراوت
مثل آفتاب باشیم پر از حرارت
پر نور باشیم و دل فریب
مثل دریا باشیم بیکران و بزرگ
پر تلاطم باشیم و گاهی آرام
وبلگ زلال معرفت راه اندازی شد
منتظر حضور شما هستیم
سلام کاظم جان/ خداوند آزادی را بشرط مراقبت دائم به انسان عطا فرمود !
کاظم جان سلام
اولا که این کامنتتان را کاملا به جا می دانم و در مقابل شما را به رفتار برخی از به ظاهر خودی های کشورمان توجه می دهم که قانون منع شکنجه را در مجلس رد کردند.مخالفین خودی را غیر خودی فرض کرده و با انگیزه های باندی و جناحی آنان را به زندان انداخته و شکنجه روحی و جسمی می کنند نمونه اخیر آن مهندس موسوی خوئینی ها بود که اخیرا آزاد شد و بنا به افشاگری خودش بارها شکنجه شد.نمونه های بی شماری از صدور احکام زندان واعمال شکنجه در زندان برای محکومین و صدور حکم اعدام برای یک سخنرانی آکادمیک و نیز یک دانشجوی معترض (که با دخالت مستقیم مقام معظم رهبری فیصله یافتند) و ربودن متفکرین و قتل آنان و بیشمار نمونه دیگر که از ذکر آنان خود داری میکنم. نهایت آنکه فرافکنی را جایز نمی دانم و در عین حال می گویم این معضلات اگر برای جامعه غربی غیر اسلامی و غیر دینی ناپسند است برای جامعه اسلامی و دینی خودمان زشت تر و شرم آور تر است .کمی هم به معایب خودمان توجه کنیم و برای رفع آنها بکوشیم و الا جشن گرفتن برای انحرافات جوامع غربی دردی از خودمان دوا نمیکند. مخلصیم و ارادتمند نجابت شما.
داود عزیز سلام ،
۱ - منظورتان پست است نه کامنت بگمانم .
۲ - رفتار آقای مهندس موسوی خوئینی ها را بیشتر غلو آمیز ، نادرست و شانتاژ میدانم .
۳ - فرمایشتان کاملا متین ، منطقی و زیباست و شکنجه در هیچ کجای دنیا به هیچ وجه نمیتواند امر درستی قلمداد شود .
۴ - پذیرفتنی است که باید به معایب خود توجه کنیم ، اما ناپسند است که هم منتقدین داخلی و هم دشمنان خارجی هر دو همصدا تنها به معایب کشور ما توجه دارند و اپوزیسیون ما نه تنها معایب دشمنان را نقد نمیکنند بلکه مدافع و توجیه گر اعمال آنها نیز هستند . نمونه هایش عناصر کثیفی همچون علیرضا نوری زاده ، ابراهیم نبوی ، هادی خرسندی. . . .
آرزوی سلامتی و توفیقتان را دارم .
دوست گرامی :
از پایگاه خوب و دیدنی شما مجددا باز دید شد
الناس نیام . اذا ماتو فنتبو
مردم خوابند . چون مرگ فرا رسد بیدار می شوند
امیدوارم ما و شما خیلی زود تر از دیگران بیدار شویم زیرا بیدار حرکت دارد . جوشش دارد . یک جا نمی ماند . وجودش با خاصیت است
پایگاه بیقرار متعلق به شما و تمام پاک طینتان عالم است
خرسند خواهیم شد در جمع دوستان و پیوند های سبزتان باشیم
برایتان روز هایی لبریز از موفقیت های مد نظر اهل بیت (ع) آرزو داریم
التماس دعا
سلام
برای انتخاب دکتر محمود احمدی نژاد به عنوان مرد سال 2006 لینک دادم –
بهم سر بزنین و حتما به رئیس جمهوری اسلامی ایران رای بدین .
التماس دعا – بهانه
درود بر شما .
پیش به سوی درج نظر در مجله تایم .
کاظم جان سلام....با یه مطلب درباره مجازات اسلامی به روزم..ممنون میشم به من سر بزنی و نظرت رو بگی.
کاظم جان سلام..ممنون از اینکه به من سر زدی و ممنون از نظراتت.ولی مطمئن باش در مورد من و خیلی از همفکرانم که از نزدیک میشناسمشون واقعآ مسئله آزادی اول از چهارچوب خانواده شروع شده و همون نظری رو که درباره سایر افراد دارم در مورد خانواده خودم هم دارم و اگر غیر از این بود مطمئنآ دربارهاش نمی نوشتم.اگر ما هر مسئله ای را درست میدانیم باید آن را در مورد همه و خانواده خودمان هم رعایت کنیم.من و اون افرادی که همفکر من هستن دقیقآ هینگونه هستیم....باز هم میگم بدن هر کس متعلق به خودش است.خیانت در زنگی زناشوئی در همه جای دنیا نکوهیده است ولی مجازات آن اعدام و سنگسار نیست.طلاق برای این گونه مواقع است .تازه در خیلی موارد همسر حاضر به گذشت و بخشش میشود و طرفی که خیانت کرده از کردهاش واقعآ پشیمان میشود و هر دو حاضر به ادامه زندگی با یکدیگر هستند....آنوقت چرا ما به عنوان کاسه داغ تر از آش وارد عمل شویم...کلآ خشونت به هر شکل محکوم است.
بازم سلام کاظم جان....یه مسئله ای رو یادم رفت:شما گفتی همجنسگرائی از لیست بیماریها و انحرافات حذف نشده است،کتاب روانپزشکی آکسفورد که یکی از معتبرترین کتب مرجع در علم روانپزشکی است هکجنسگرائی را از لیست بیماریها حذف کرده است.حتی می توانم صفحه و سال چاپ آنرا برای شما بنویسم چون من خودم کتاب را ندارم ولی این قسمت آنرا از دوستم که پزشک است گرفته و خوانده ام و اگر بخواهی دوباره کتاب را میگیرم و صفحه و مبحث دقیق آنرا برای شما مینویسم...در ضمن در سایر کتابهای جدید روانشناسی و روانپزشکی که در دانشگاههای همین ایران هم تدریس میشود به این مسئله پرداخته شده است.
محبت میفرمایید اگر برایم بنویسید .
کاظم جان سلام در وبلاگ:همین جا روی زمین برای علی آقا کامنتی گذاشتی. من هم چیز هایی در آن مورد نوشتم که بد نیست شما هم مطالعه فرمایید و نظر دهید. به روزم سر بزنید ممنون.
کاظم جان بعنوان یک پزشک بایستی بگویم که در مورد حذف همجنس گرایی از لیست بیماریها حق با علی آقاست کتاب روانپزشکی آکسفورد یک کتاب مرجع پزشکی است که من بارها آن را تا به آخر خوانده ام و آن را دارم .ولی موضع بحث اینجا نیست .بلکه مسئله اصلی این است که متاسفانه علمای اسلام حاضر به پاسخ گویی در این زمینه نیستند.مطالب دیگری در این زمینه وجود دارد که در این مختصر نمی گنجد.اگر اطلاعات خواستی در خدمتم.
سلام عزیز،
خوب شما هم که اپ نکردید که :-) !؟
کاظم جان ...سلام.سئوال شما درست همین مسئله ایه که من با آن مخالفم :یعنی کنکاش در زندگی و حریم خصوصی دیگران.ولی به خاطر احترامی که برای شما قائلم باید بگم،اولآ با کلمات بازی کردن اصلآ درست نیست.ما همیشه با کاماتی مانند:روابط نامشروع،زنا،لواط....طبیعی ترین نیازهای بشری را زشت جلوه میدهیم. من را سکس در همه افراد و خانواده و تزدیکان خودم یک نیاز طبیعی و عادی میدانم و اصلآ آنرا زشت یا وقیح نمیدانم و در مورد اطرافیان و خانواده خودم هم کاملآ به آزادی معتقدم و هیچگاه هیچ انسانی از نزدیکترین افراد تا دورترین افراد را به خاطر سکس یا رابطه جنسی محکوم نمیکنم و بد نمیدانم.من آزاد فکر کمیکنم و این آزادی را برای همه لازم میدانم.و از اینکه در ایران امروز افراد بسیاری را مانند خودم دیده ام احساس میکنم با وجود محدیتها افراد زیادی هستند که با اندیشه فکر میکنند نه با رسوم قدیمی و دور از تمدن.من میل جنسی را حق طبیعیه همه و از جمله خانواده ام میدانم.من هرگز به خود اجازه دخالت در روابط جنسی هیچکس را نمیدهم.مسلمآ همه انسانهای طبیعی میل جنسی دارند و در زنگیشان کسی وجود دارد.همه حتی خانواده خودم چه خانم و چه آقا.این از نظر من بسیار طبیعی است.وبسیاری مانند من فکر میکنند.
حالا من یه سئوال دارم شما یا ازدواج کردی یا نه:اگر ازدواج کرده باشی که خوب مطمئنآ رابطه جنسی داری ولی اگر ازدواج نکرده ای از اینکه با کسی که دوستش داری رابطه جنسی داشته باشی احساس گناه میکنی؟شاید کسی دوست نداشته باشد ازدواج کند و میل جنسی هم داشته باشد آنوقت باید همیشه در حسرت سکس بماند؟یا صیغه کند؟یا اصلن دو نفر همدیگر را دوست دارند ولی به ازدواج علاقه ای نداشته باشند...آنوقت چی؟راستی اگه دوتا همجنس همدیگر را دوست داشته باشند و ازدواج همجنسگرایان هم که در ایران انجام پذیر نیست....کاظم جان مثلآ اگر کسی به جنس مخالف علاقه ای نداشته باشد تکلیف چیست؟انسان همجنسگرا هم از ابتدا با همین میل به دنیا آمده است نه اینکه منحرف باشد.باور کن مسائل روز آدمیان را نمی توان با رساله های قرنها پیش داوری کرد........موفق و سلامت باشی.
کاظم جان سلام....خوبی؟باور کن من منظورم شما نبودی که داری در زندگی من تفحص میکنی.من منظورم در رابطه با سئوال تو بود.یعنی من نمیتوانم از خانواده ام در رابطه با مسائل جنسی شان کنجکاو باشم.ببین من در رابطه با خیانت نظرم رو گفتم و این مسئله در هیچ کجای دنیا امری پسندیده نیست.منظورم این است که مجازات مرگ برای خیانت در زندگی زناشوئی متحجرانه است.نمی دونم منظورم مفهوم است یا نه؟من خیانت در زندگی زناشویی را محکوم میکنم ولی آن را در حد مجازات مرگ به هر طریق نمی دانم.اما سئوال شما اینکه خانواده من با شخصی رابطه جنسی داشته باشند از نظر من اصلآ مسئله عجیبی نیست.و حتمآ هم دارند.اینکه خواهر من یا نزدیکانم دوست پسر دارند و با او رابطه دارند امری طبیعی و شخصی است و نه باعث افتخار من است و نه باعث سر شکستگی ام.بلکه برایم یک مسئله عادی و معمولی است.مسئله دوم:کاظم جان همجنسبازی با همجنسگرائی فرق بسیار دارد.هم جنسبازی از روی هوی و هوس است و افراد هم جنسباز به جنس مخالف هم گرایش دارند ولی در صورت در دسترس نبودن جنس مخالف و یا راحت تر بودن ارتباط با همجنس ،این عمل را انجام میدهند.اما فرد هم جنسگرا از روی هوا و هوس و در دسترس نبودن جنس مخالف این کار را انجام نمی دهد.این حس از ابتدای خلقتش در او بوده است و حتی اگر زیباترین جنس مخالف هم در دسترسش باشد هیچ میل و کشش جنسی نسبت به او ندارد و تنها نسبت به همجنس خود میل جنسی دارد.نمیدونم متوجه شدی یا نه؟در کتابهای روانشناسی هم به فرق بین همجنسبازی و همجنسگرائی اشاره شده است.خب من هم اگر همجنسگرا باشم مطمئن باش دوست پسر هم دارم.ولی اگر هم جنسگرا نباشم و به جنس مخالف علاقه داشته باشم از روی هوی و هوس به همجنس رو نمی آورم.حالا بازم دوست داری بدونی دوست دختر دارم یا دوست پسر...یا کلا هم جنسگرا هستم یانه؟........موفق و پیروز باشی.
سلام . بابت لینک ممنونم.
گویا حق تقدم باید با من باشد در امتنان .
کاظم جان سلام.....یعنی واقعآ حرفهای من رو درست نفهمیدی که میگی طفره مرم.البته در مورد خیانت باز هم میگم حرف شما درسته و واقعآ به نظر من حتی سیلی زدن کار خوبی نیست چه رسد به اعدام....حتی شاید یکی از طرفین که مورد خیانت واقع شده باشه همسرخود را ببخشه و باهم زندگی رو ادامه دهند.در غیر اینصورت که یا همسر حاضر به گذشت و بخشش نباشه و یا حتی فرد در زندگی زناشویی با فرد دیگری آشنا شده و دیگر از همسرش خوشش نمیاد...طبیعیه که بهترین راه طلاق است نه کارهای متحجرانه مانند سیلی و یا اعدام.والا در مورد اینکه میگی حرفام عینیت نداره نمیدونم چی بگم؟اینکه خانواده من دوست پسر یا دختردارند و به نظر من قضیه اونقدر ساده و حل شده اس که نمدونم چه جور عینیتش رو به شما ثابت کنم.خودم هم برام مهم اینه که اون عملی که به من لذت میده رو انجام میدم و نمی دونم اصلآ دلیلی داره که به شما ثابت کنم؟حالا یه پیشنهاد اگه میخوای بهت ثابت کنم میتونی دوست پسر من باشی......البته این رو برای شوخی میگم که بدونی نمیدنم چه جور به شما عینیتش رو ثابت کنم.کاظم جان باور کن تو علم و پیشرفت آن را در بیشتر مسائل قبول داری ولی در مورد مسائلی که برات تابو هستن حتی علم روانپزشکی رو هم رد میکنی....در هر صورت من از تو و حرفا و نظراتت لذت میبرم.دلیلش هم اینه که همه کامنتهای تو رو جواب میدم و باور کن هر وقت میبینم برام کامنت گذاشتی خوشحال میشم....موفق باشی و سلامت.
بازم سلام کاظم جان...در کامنت شما یه نکته ای بود که دوست دارم نظرم رو در موردش بگم:شما با اشاهره به همجنسگرائی گفتی مثلآ فردی که در ذاتش خصایلی مانند دزدی و ......هست باید خودش رو مهار کنه و ایم موضوع رو با یک میل جنسی که در همه افراد به صورتهای مختلف وجود داره یکسان میدونی ،یعنی کسیکه دزدی میکنه با کسی که با همجنسش رابطه داره به یک صورت هستند؟عمل دزدی باعث ضرر رساندن به فردی دیگر میشود،ولی دو نفر همجنس که با هم رابطه دارند چه ضرر و زیانی به بقیه افراد می رسانند؟یا فردی که قتل انجام میده زندگی یک انسان رو ازش سلب میکنه.تعجب میکنم یعنی این دوتا مسئله مانند هم هستن؟کاظم جان به نظر تو یک انسان که همجنسگرا به دنیا اومده باید یک عمر روی میل جنسی اش سرپوش بذاره؟باور کن من افراد همجنسگرائی رو دیدم که فکر میکردن با ازدواج مانند افراد دگرجنسگرا میشن ولی نه تنها اینجور نشدن بلکه زنگی یک زن را هم حرام کرده اند چون نمی توانسته اند خواسته های همسرشان را برآورده کنند.باور کن نمیشه انسان با یک میل جنسی که در تمام عمر در وجودش هست مبارزه کنه و خودش رو از رابطه ای که ضرری برای بقیه نداره محروم کنه.ده درصد افراد در هر جامعه ای همجنسگرا به دنیا می آیند.شاید هم من هر چه قدر هم برای شما مثال بیاورم تا خود به وضوح نبینید برایتان قابل درک نباشد.حتی هم جنسگرایانی را دیده ام که تمام فرایض دینی شان را انجام میدهند و از این موضوع حتی رنج میبرن ولی نمیتوانند میل جنسی خود را تغییر دهند.به نظر شما میل به همجنس با میل به قتل یکسانه؟باز هم میپرسم به نظرت کسی که همجنسگرا است باید از میل جنسی اش صرف نظر کند و مثلآ خود ارضائی کند؟اگر صرف نظر کردن از میل جنسی راحت است حاضری هیچ وقت ازدواج نکنی؟...در مورد خیانت در ازدواج هم چرا فکر میکنی من باید آنرا خیانت ندانم.درسته که به نظر من بدن هر کسی متعلق به خودشه ولی هر انسانی با ازدواج وارد یک تعهد میشود و باید به تعهدش وفادار باشد و موقعی که انسان متوجه بشه میتونه به این تعهد پایبند باشه باید ازدواج کنه.وگرنه افرادی هستند که میدانند نمیتوانند به این تعهد پایبند باشند باید قید ازدواج را بزنند.اما باز هم میگم در صورت قادر نبودن به ادامه زندگی زناشوئی به (هر دلیل) بهترین راه طلاق و جدایی است.نه راههای خشونت آمیز...در مورد مسئله همجنسگرایی هم که نظرم رو گفتم.هیچ انسانی نمیتونه از میل جنسی اش صرف نظر کنه.امیدوارم تجاوزات به زور رب بری من مثال نیاوری.منظور من رابطه بین دو همجنس است که هر دو طرف رابطه از روی میل و بدون اجبار باهم سکس دارند و به کسی به زور تحمیل نمیشود.....موفق باشی کاظم جان.
زندانی سیاسی آزادی باید گردد!د
اعدام همین امروز ملغی باید گردد!د
حکومت فاشیستی ملغی باید گردد!ئ
حکومت سوسیالیستی ایجاد باید گردد!
دفاع از حق افغانی وظیفه انسانی!
د
نه به اسلامی کردن دانشگاهها
زندانی سیاسی آزاد باید گردد
دانشجوی زندانی آزادی باید گردددستگیری دانشجویان موقوفانحلال حراست،
خروج همه نیروهای انتظامی از دانشگاههاانحلال کمیته های انضباطی و لغو تمامی تعلیق ها و سایر احکام آن
آزادی تشکل های مستقل دانشجوئی،
آزادی بیان و عقیده لغو آپارتاید جنسی لغو حجاب اجباری لغو مجازات اعدام،
آزادی کبرا، دلارا و...مرگ بر استثمار،
تبعیض و نابرابری، مرگ بر سرمایه داری نه به جنگ،
نه به تحریم، نه به بمب اتم
زنده باد آزادی و برابری
آزادی تشکل، اعتصاب،
حداقل دستمزد 500 هزارتومان یا کار یا بیمه بیکاری کافی برای همه
زنده باد همبستگی کارگری،
زنده باد کارگران شرکت واحد
دنیا نیستن و نلبودنیهایی گرددادددد
گرددداددد
کاظم جان سلام
۱- اصلاحیه عددی علی آقا: طبق آمار کتب روانپزشکی حدود یک درصد آقایان و ۲۵صدم درصد خانمها بصورت کامل گراین به جنس موافق یعنی همجنس گرای مطلق هستند(یعنی در ایران با فرض جمعیت ۷۰ میلیونی ۳۵۰ هزار مرد و ۸۰ هزار زن). و ۴ درصد افراد جامعه هم گرایش به هر دو جنس دارند.البته این آمار طبق نظر روانپزشکان ایرانی در ایران بیش از این مقدار است شاید به دلیل محدودیت ازدواج و ممنوعیت روابط آزاد جنسی.
۲-این بحث همجنس گرایان در سطوح عالی مملکتی بین روانپزشکان و علما بحث میشود ولی هنوز بدلیل سوئ تفاهمات بحث به نتیجه ای نرسیده است.
۳-کاظم جان علی آقا مطالبی در این باب بخصوص در کامنت آخرش نوشته که کاملا تامل برانگیز است شما نبایستی مسئله همجنس گرایی را با دزدی و قتل یکی بدانید در ضمن هیچ انسانی از همان اول دزد و قاتل بدنیا نمیآید(آنچنان که شما میفرمایید).این کامنت آخر علی شرح حال و غصه و مصیبت همجنس گرایانی است که خود در ایجاد این گرایششان تقصیری نداشته اند.البته این حرف من را چراغ سبز برای هیچ رفتاری تلقی نکنید که من چیزی برای آنان تجویز نمی کنم آنچنان که اساتیدم نمی کنند.
۴-کاظم جان در کشور های غربی این افراد یک زندگی بدون بیماری روانی را سپری میکنند ولی در ایران اکثر آنان دچار افسردگی یا اضطراب و یا عقده های خود کم بینی شده یا خود کشی میکنند و یا خود را رها کرده از مذهب فاصله گرفته دچار انحرافات اخلاقی میشوند.بدترین وضعیت را آنهایی دارند که گرایشهای مذهبی دارند یعنی دچار بیماری افسردگی ماژور میشوند.
۴-در ضمن کاظم جان بین همجنس گرایی و همجنس بازی تفاوت چندان هم ظریف نیست و بسیار است این اختلاف.
سلام کاظم جان....خوبی؟در مورد سئوالت که از من در مورد مازوخیسم پرسیده بودی:تا جایی که من میدونم سادسیم یک عرضه یا بیماریه که فرد با آزار رساندن به خودش لذت میبره.همونطور که در سادیسم فرد با آزار رساندن به دیگری لذت میبره.و در خیلی از این موارد خود فرد درسته که از آزار رساندن به خودش لذت میبره ولی به بیماریه خودش واقفه و این مسئله آزارش میده و با مراجعه به روانپزشک میشه این مکل رو حل کرد و مطمئنن مراجعه به روانپزشک کمک زیادی به بهبودی فرد میکنه...ولی خب حالا یه همجنسگرا که مطالعه زیادی نداشته و نمیدونه همجنسگرائی بیماری نیست یا مثلن همجنسگرائی که اعتقادات مذهبی خیلی زیادی داره و اعتقادتش با گرایش جنسیش در تضاده،خب به روانپزشک مراجعه میکنه.در جامعه ماهنوز هستند بعضی از روانپزشکان که به خاطر بعضی مسائلی که در جامعه درگیرش هستیم سعی میکنن به فرد کمک کنن و مثلن باعث تغییر گرایش جنسیش بشن ولی باز هم موفق نشدن.این رو خود من به عینه دیدم ..بعضی از روانپزشکها هم که از همون ابتدا به فرد میگن همجنسگرائی بیماری نیست(در همین ایران منظورمه)و میل شما طبیعیه.البته حرفهایی هم در رابطه با این میزنن که مثلن به خاطر بیماریهای مقاربتی و جنسی از داشتن شریکهای جنسی متعدد و زیاد و سکس داشتن با افراد ِی که قابل اعتماد نیستن پرهیز کن.ولی میگن که مثلن میل تو در همجنس بیماری نیست که من(روانپزشک)بخوام درمانش کنم.این مورد رو هم به عینه دیدم.حالا به نظر تو این فرد چیکار باید بکنه؟یک عمر با این میل مبارزه کنه؟....باورت میشه من حتی یک روانپزشک اصلن نگران نباش چون بیمار نیستی فقط مراقب باش با چه کسی سکس داری و سعی کن یک پارتنر ثابت داشته باشی.کاظم جان فکر نمیکنی که همین تضادی که در همجنسگرایات مذهبی وجود داره باعث سرخوردگی یا افسردگیشون بشه؟یا در بعضی افراد باعث بدبینی و شک نسبت به دین؟ببین مثلن یک فرد که از وقتی بالغ شده و خودشو شناخته دیده به همجنس گرایش داره و اصلن به جنس مخالف حسی نداره.حتی عاشق همجنسانش در دوران تحصیل شده . یک عمر خودشو سانسور کرده چون همه جا شنیده رابطه با همجنس گناهه و خدا انسان رو مجازات میکنه.بعد از یه مدت فکر میکنه آخه این چه خداییه که انسان را با این میل خلق میکنه و بعدش همش میگه این میل که در داشتنش هیچ نقشی نداشتین گناهه.و نسبت به خیلی از مسائل بدبین میشه.در صورتی که به نظر من خدایی که انسان رو خلق کرده بهتر از هرکسی از درون افراد باخبره و انسان رو به خاطر میلی که نه به خودش و نه به بقیه ضرر هیچ ضرری نمیرسونه محاکمه نمیکنه.....مازوخیسم قابل درمانهولی همجنسگرایی بیماری نیست که قابل حل درمان باشه...موفق باشی کاظم جان.منتظر نظراتت هستم.
ای مرتحع دم از ازادی میزنی؟ ننگ بر شما ادم کشان
حتی ترا هم نکشته ایم ،
چه رسد به آدم .