اسلام و امپریالیسم
امپریالیسم آمریکا و دول هم پیمان غربیش که در برابر اسلام و پیروان ایثارگرش عاجز و در مانده شده اند ، اخیرا در جهت مردم فریبی و اعاده آبروی بر باد رفته خویش به ترفندهای مضحکی دست یازیده اند که مروری بر آنها خالی از لطف نیست :
- روز هجدهم اکتبر سال 2005 (رمضان سال گذشته ) آقای بوش ، سفرا و کارداران کشورهای اسلامی و یرخی مسلمانان آمریکا را به ضیافت افطار دعوت میکند .
- در ماه سپتامبر سال جاری آقای بوش ضمن سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد از دین اسلام تعریف و تمجید کرده و ملت ایران را ملتی بزرگ خوانده که سهم عظیمی در تمدن بشری دارد و در عین حال حکومت جمهوری اسلامی ایران را حامی تروریسم معرفی نموده و حساب ملت و دولت ایران را از هم جدا میکند .
- در آغاز ماه مبارک رمضان سال جاری ، آقای بوش طی بیانیه ای فرارسیدن این ماه را به مسلمانان تبریک گفته و افاضه فیض فرموده است که ماه رمضان مقدسترین زمان در سال مسلمانان است و زمانی است که کلام خداوند از طریق قرآن به حضرت محمد (ص) نازل شده است. و این البته در شرایطی است که ایشان در عین حال از سخنان پاپ در حمله به اسلام نیز حمایت قاطع کرده است .
- در اوایل ماه مبارک رمضان سال جاری آقای بوش در جهت رفع کدورت دو هم پیمانش در مرزهای شرقی ایران ، آقای پرویز مشرف و آقای حامد کرزای ، ضیافت افطاری بر پا میکند ، که البته افطاری صرف میشود اما بوش نه از تظاهرش به حرمت داری اسلام طرفی میبندد و نه آشتی کنانش به نتیجه ای می انجامد .
- ملکه انگلستان نیز برای آنکه از قافله عقب نماند ، طی ماه مبارک رمضان اتاقی در قلعه Windsor Castle ، محل اقامت خودش ، را نمازخانه کرده و جهت انجام فریضه نماز در اختیار تنها مسلمان موجود ، خانم " ناگینا جائودری " که با سمت مشاور دیدارها ، کارمند بخش هدایاست قرارداده و نامبرده نیز هر روز ساعت 30/1 به این اتاق رفته در را قفل نموده و نماز میخواند .
حال در شرایطی که اتاق فکرهای امپریالیسم با آنهمه مشاور و محقق و با رایزنیهای فراوان و کسب تجارب متعدد از واکنشهای مسلمانان نسبت به تمسخر و توهین به دیانت و مقدساتشان ، این نتیجه را تحصیل کرده اند که محض تظاهر هم که شده می بایست حساسیتهای جوامع مسلمان را محترم بدارند و برای اعتقادات مسلمانان احترام قائل شوند ، کسی پیدا میشود به نام آقای اسد مذنبی ( که متاسفانه و با ابراز شرمندگی بندرعباسی هم هست ) و بیخبر از وقایع جاری دنیا و به مثابه تمثیل خود ما بندریها ، همچون « کر بعد از تماشا » ، تازه یادش می افتد که علیه مقام شامخ رهبری ایران جفنگیاتی بنام طنز بنویسد و در برنامه چهارشنبه ۴ اکتبر « میزگردی با هرکی دلم خواست » VoA حاضر شده و با لحن دلقک واری قرائت کند و تخم کینه خود را در دل مردم مسلمان ایران و بویژه بندرعباسی های متدین بکارد . البته به ایشان زیاد هم ایراد وارد نیست . معلم دیپلمه واقعا « مذنبی » هستند که به دلیل « ذنب » های فراوان ، با پیروزی انقلاب از آموزش و پرورش بندرعباس پاکسازی و سپس به تورنتو متواری شدند و لاطائلات اکنونشان انتقامی است از سرافکندگی دیروزشان .
خدمت شما و خانواده محترمتان سلام عرض میکنم . من همسر حمید هستم و همیشه تعریف شمار ا از حمید شنیده ام . تا حالا ۵ بار به شما ایمیل زده ام که جواب ندادید . جواب ایمیلهای حمید را هم ندادید . من و بچه ها نگران حال حمیدیم . حمید قبلا شاد بود و با دوستانش ارتباط داشت . اما حالا با کسی ارتباط ندارد و ما نگران افسردگیاوییم. خواهش میکنم جواب بدهید . سلام برسانید . شما قرار بود به شیراز تشریف بیاورید . چرا نیامدید . حتما تشریف بیاورید . سیامک سلام میرساند .
خواهرم نیوشا ،
سلامم را بپذیرید پس از سالها که نادیده آشناییم . چه توجیهی باقیست برای شرمنده رفیقی چون من ، که سالها عذاب بلند فراق را چشید و راه کوتاه وصال را در ننوردید . و اکنون وقتی باید تبریک بگویم عروسیتان را که دیگر سیامکتان دانشگاه قبول شده و ستاره تان دوم دبیرستان است . راستی از سیامک هم بخواهید ببخشد این عموی بدعهدش را که وعده گرفته بود پارسال برای انتگرال گیری کسرهای مثلثاتی ( البته نمیدانست که در صورت تحقق خود میبایست معلمی میکرد و من شاگردی ) . ماحصل اینکه شرمنده بیحوصلگی خویشم . به صندوق پستی ام که میروم تعداد بسیار زیاد ایمیلها و یاد آوری فلاکت فارسی نویسی یاهو وامیداردم خارج شوم دست از پا درازتر . با اینهمه امروز حتما با حمید تماس میگیرم . ( اما فقط یکبار . آنهم به او . دیگر دور ایمیل را باید خط کشید ) خدا لعنتش نکند این حمید عزیز شما و ما را که خودش و دوستان را عجب توی خماری چلاند با امساکش در باب عدم ایجاد ارتباط سایرین .
از محبتتان سپاسگزارم .
سلامش را برسانید و مرتب صدایش بزنید : انحصارطلب !
جابر عزیز ،
سلام ،
از دماغ فیل نیفتاده ام . اما از نظر بلند تو شاید . مرا بابت ایمیلهایت ببخش . یادداشت همسر حمید را بخوان و خجالت مرا دریاب . خواهش میکنم اجازه ام دهی همینجا گاهی از محضرت منتفع شوم . ( نه ایمیل - که جدا حوصله ام نیست )
قربان تو رفیق گلم .
دوست عزیزم آقا مصطفی
سلام ،
متاسفانه قسمت نظرات وبلاگتان کامل بالا نمی آید و توفیق کامنت گذاری آنجا حاصل نشد .
از حضورتان ممنونم و پیوندتان را اضافه کرده ام .
پایدار باشید .
حسین آقای عزیز ،
سلام ،
1 - حمل بر بی ادبی نفرمایید تاخیرم را و بگذارید به حساب مشغله و حوصله . . . و ببخشید .
2 - استنتاج عقلیه در این دو مورد کمی متفاوت است و کارگردانی امپریالیسم شاید وجه مشترک هردو . که هنفر و گنجی دو چهره از یک رویه اند که سر در چهره دوم مسیاست دشمن دارند ، یعنی جلوه دهی بی صداقتی و دنیا پرستی روحانیت بعنوان نماد حاکمیت در راستای سلب اعتماد عمومی و هیاهوی دلسوزی برای آزادی در جهت هدف گذاری نافرمانی مدنی .
3 - راجع به مبلغ و دادگاه بی بی سی اگر دستور تمایل دادید بیشتر توضیح خواهم داد . اما همان سرویس جهانی بی بی سی است که تخریب جمهوری اسلامی و بت سازی مخالفینی چون آقای گنجی را در دستور کار دارد و عدم استقلال این بخش که حداقل مورد تایید حضرتعالی است . در مورد مقایسه این بنگاه سخن پراکنی با صدا و سیما هم سخن فراوان است و شاید وقتی دیگر که حوصله ای یافتم مطلب مفصلی بنویسم در این مورد . اما پیشاپیش بگذارید اعتراف کنم که در خدمت به مملکتش ، بی بی سی بسیار استادانه تر عمل میکند .
4 - فرمایشتان متین است و زندان نباید شکنجه گاه باشد . که متاسفانه هست . در همه جای دنیا هم هست البته با کمیت و کیفیت متفاوت . اما صادقانه بگویم من هنوز با خودم هم به توافق فطعی نرسیده ام در مورد تعریف جرم سیاسی و شکنجه . اگر شما تعریفی داشته باشید خوشحال خواهم شد از شنیدنش . اما چند نکته را عجالتا قابل ذکر میدانم : اول دیده ام و اعتقاد دارم که شکنجه و بد رفتاری با زندانیان غیر سیاسی ( بجز کلاهبرداران و راشیان و مختلسان که البته احترامشان در هر حکومتی بخصوص ایران بر همه واجب است ) بسیار شدیدتر از زندانیان سیاسی است امااز سویی مثل سیاسیون نازک نارنجی نیستند و از سویی دیگر بلحاظ ننگی که در جرمشان مستتر است نه خودشان چیزی میگویند و نه کسی پیدا میشود برایشان سینه چاک کند . دوم باز هم ضرورتی نمیبینم برای تحمل شکنجه از سوی مدعیان آزادیخواهی و حماقت و رسوایی از سوی جمهوری اسلامی با در دسترس بودن راهی سهلتر . وعلیرغم باور وجود رفتارهای غیرقانونی و احمقانه در زندانهای ایران ، اعتقاد دارم در بسیاری از موارد نیز جمهوری اسلامی مظلوم واقع شده و بیگناه به مسلخ میرود در اثر فریادهای غوغاسالاران روشنفکرنمای دشمن یار . و سوم آقای رامین جهانبگلو و کسانی مثل او سفت کاران تئوریک سازه انقلاب نارنجی مطلوب آمریکا در ایران تلقی میشوند . از آنجا که به شریعتی بزرگ علاقمندید ، ارجاعتان میدهم به خاطره اش در مورد آگهی شرکت رنو در دانشگاه سوربون برای به خدمت گرفتن دانشجوی جامعه شناسی ایرانی در سال 1345 یعنی 10 سال پیش از ورود رنو به ایران . آقای جهانبگلو الان که بیرون از زندان و البته هنوز در ایران است هم ، همچنان دارد کار خودش را میکند ( در سایتش ) که در حقیقت خدمت به پیشبرد همان چهره دوم سیاست خارجی آمریکا و غرب در جهان سوم است و مسؤلان جمهوری اسلامی نیز متاسفانه درایت لازم را در این زمینه فاقدند . از سوی دیگر اگر جسارت مرا ببخشید باید بپرسم چه کسی گفته است ایشان فیلسوفند ؟ ممکن است کسی لطف کند و یکی از فلسفه های این فیلسوف را برای من بازگو کند ؟ مطمئن باشید من اهانت به این تحصیلکرده فرهیخته ایرانی را مقصود ندارم . ایشان یکی از افتخارات ایران است و تلاشی هم که میکند در راهی است که به آن معتقد ( هرچند من با آن موافق نباشم ) لکن دوست من . ایشان اگر چه دکترای فلسفه دارد ، اما فیلسوف نیست . همانطور که یک دکترای ادبیات هم لزوما شاعر و نویسنده نیست . وبازهم ایشان هرچند در دانشگاه تدریس میکند ، استاد هم نیست . میدانی که مقرراتی دارند دانشگاههای معتبر برای احراز کرسی استادی ، حتی در ایران ، و هر کسی مثل حقیر به یمن کارشناسی ارشد یا دیگری به یمن دکترا ، فی الفور استاد نمیشود . و راه درازی دارد این قصه . اصل ماجرا این است که کافی است کسی بتواند علیه جمهوری اسلامی صدایی در کند یا قسه کردارش ، قابلیت سوژه ای را دارا باشد در محکومیت ایران . آنگاه حلوا حلوا میشود ، رتبه میگیرد ، ارتقاء معلومات و درجه می یابد ، جایزه ها نثارش میکنند و . . . ( اخیرا یک حجه الاسلام هم درجه آیتاللهی گرفت – حتما در جریانید ) اما اینها تکریمات شخص نیست . تکریمات و هدایای دشمن است به ضدیت کنندگان با جمهوری اسلامی .
۵ - چیزی را که حضرتعالی قدرت حقیقی مینامید بر این باورم که در هیچ کجای دنیا وجود ندارد . البته درجات برخورداری از آن در اقصا نقاط دنیا متفاوت است و استقرارش شرایطی را میطلبد که مثل تغییرات ژن است در ساختار سلولی انسان ، و نه گمانم تغییر جنسیت ساده فردی تنها با عوض کردن اسمش . اما این را شاهدیم که داعیه داران هوچی گر فعلی این عرصه هرچه عرض اندامشان بیشتر است ، نقض آنرا هم بیشتر متهمند و صد البته مقتدرتر مینمایند در تبلیغات معکوس جهانی آن .
از الطافتان سپاسگزارم .
به نام خدا
سلام اخوی
مطالبتان را خواندم. جالب بود. لکن آنچه می خواهم تذکر دهم آنست که شخصیت های حقیری چون گنجی توانایی رهبری ۵ نفر را هم ندارد چه رسد به یک انقلاب. آن سفرها پاداش ایستادگی و هتاکی به این انقلاب بود همین. بزرگ کردن این شخصیتهای حقیر به نظرم بیشتر به نفعشان باشد حتی در قالب یک پست مختص تحلیلشان!
التماس دعا
یا علی
شهود عزیز ،
با سلام و عرض احترام ،
کاملا با فرمایش حضرتعالی موافقم . اینرا شما واقفید اما امپریالیسم در مقاطع گوناگون همانطور که عرض کرده ام نشان داده که ملت ایران و بزرگیهایش را نمیشناسد و بهرحال سعی و اکثرا خطا میکند در مسیر هدف خویش و گنجی نشد یک نفر دیگر را خلعت نوکر قهرمان میپوشاند .
با سپاس از حضورتان .
سلام عزیز،
دنبال کردن اخبار مربوط به استعمار پیر و شیطان بزرگ و مقایسه انها در طول زمان کار بسیار جالبیست.
اما این مرد کوچکی که از او نام بردید، کسی نمی شناسد و حرکت کوچک او را هم که احتمالا شاید اثرات منطقه ایی دارد، بعد از تحولات جهانی قرار دادن، چه عرض کنم !؟
راستی در مورد بحث بنده، مایل بودم نظر شما را هم بدانم.
به امید حق
حاج کاظم عزیز!
سلام علیکم.
از لطفتان بابت مطالب وبلاگم ممنون. خوشحال شدم حداقل شما در وبلاگتان مشغول به فعالیت هستید. بیشتر دوستان بخاطر مدارس و دانشگاهها تشریف بردند. و لاگفا با کساد فراوان روبروست. مطلبتان جامع و کامل بود. اگر آمریکا مظلوم نمایی نکند که نمی تواند بر دنیا زور بگوید.
یا علی مدد
سلام !
(با اعتقاد به وجود مشکلات و دلخوری مردم از ناکارامدی برخی مسئولان که معتقدم در بسیاری خودمان مقصریم یعنی مردم !! )اما بزرگتر از امثال مذنبی مورد اشاره شما هم هیچ غلطی نتوانسته اند انجام دهند این آقا که همچون پشه ای ...!!
در مورد قسمت اول مطلب شما ..هر چه میکشیم از کج فهمی دولتهای ..مدعی اسلام میکشیم ..!
سلام دوست عزیز.....ممنون که به وبلاگ من سر زدی.مطلب شما رو با عنوان اسلام و امپریالیسم خوندم.دوست عزیز این چیزایی که گفتی و همه هم میدونیم مثل تبریک ماه رمضان توسط بوش به مسلمانان ..مگه چه ایرادی داره؟به نظر شما این بده که ملکه انگلستان در کاخش نمازخانه بسازه...عزیزم جهان روز به روز کوچکتر میشه ولی دین ها و قوم ها از هم دورتر... آقای بوش کار اشتباهی کرده یا احمدی نژاد که دائم بر طبل کدورت و جنگ میکوبه؟اگه دولت ما هم مانند سایر دولتهای آزاد با مردم رفتار میکرد و مردم آزادی داشتند آنوقت شما هر چیزی را توطئه امپریالیم نمیدانستید....من برنامه آقای بهارلو آقای مذنبی را دیدم...آیا به نظر شما طنز ایرادی داره؟شما میدونید در آمریکا همین آقای بوش رو مدام به باد انتقاد میگیرن و کاریکاتورش رو میکشن بدون اینکه بازداشت بشن وبه زندان بروند؟دوست عزیز پس حتمآ فرق بین ایران و آمریکا زیاده..همونطور که فرق بین آقای بوش و احودی نژاد و خامنه ای از آسمون تا زمینه...اینجا آزادی قلم و بیان نسیت برای همین آقای مذنبی مجبور میشن از ایران برن چون آزادی قلم ندارن...راستی شما که اینقدر با شبکه(وی.او.ای) مخالف هستید چرا اصلآ تماشا میکنید؟....موفق باشید...به امید روزی که دمکراسی و آزادی در ایران معنا پیدا کند.
سلام بر علی آقای عزیز ،
بنظرم میرسد امکان ندارد حضرتعالی سه مطلب را واقف نباشید :
۱ - آقای بوش به راستی اسلام و مسلمین را دوست ندارد . آنچه شیران را کند . . . .
۲ - شبکه VoA ابدا مروج آزادی بیان و دموکراسی نیست و تنها در پی ایجاد جنگ روانی علیه ایران است . ( اگر زحمتتان نیست خانه دیگر مرا هم مطالعه بفرمایید )
۳ - طنز تعریفی دارد که شامل لودگی نمیشود و آقای مذنبی اصولا سواد طنز ندارد و ایشان قبل از آنکه طناز شود و نبود آزادی بیان در ایران سد راه تراوشات طبعشان گردد ، از آموزش و پرورش پاکسازی شد و راهی آنجا . شرح کردارشان هم صحیح نیست اینجا عنوان شود . مگر اینکه حضرتعالی اصرار بفرمایید.
نهایت اینکه آزادی بیان با تمسخر و توهین به مقدسات مردم متفاوت است . نیست ؟
ممنونم از حضورتان .
بازم سلام.....راستی چرا شما کامنتها تون رو به صورت دلخواه انتخاب میکنید؟نکنه با احمدی نژاد و خامنه ای نسبتی دارین و تحمل ساز مخالف رو ندارید؟
سلام مجدد بر علی آقا ،
مگر کامنتی از شما تایید نشده باقیمانده ؟ بالشخصه استقبال میکنم از ساز مخالفی که فارغ از عناصر ثلاثه « تمسخر » ، « تهمت » و « توهین » باشد . پیوندتان را هم اضافه میکنم . قابل دوستیمان میدانید آقای ساز مخالف ؟
با سلام
وبلاگ زیبائی دارید
وبلاگ شما هم به جمع پیوندهای قول احسن اضافه شد
منتظر حضورتان هستیم
التماس دعا
جناب آقای مقدس زلده
با سلام و عرض احترام ،
متقابلا افتخار افزودن پیوندتان را یافتم .
همیشه منتظر رهنمودهای ارزشمندتان خواهم بود .
یا حق .
سلام کاظم عزیز ...خیلی خوشحالوم که به فضای وبلاگی وارد بودی و از ایی به بعد همه اتونن ایجا نوشتئونت بگینن ...اتونوم لینکت به هرمزگانی ئو اضافه بکنم ؟
راستی قالب هم تواسته ما در خذمتیم ...
جناب آقای سیاورشن عزیز ،
باسلام و عرض احترام ،
ا لطفت ممنون . حضور شما کوت کلبن . پیوند شما مه هم انوسم .
ما تازه کاریم و تهنا و نابلد ، و نه زیاد مشتاک ادامه .
همراهی شما نعمتن .
( راستی راجع به پروند چت که ؟ همو جواب کوتاهت هم که پاک بودن . لازم نین توضیح هادم که طفره رفتن یعنی جواب ندادن و جسارتی نبودن ؟ )
بازم ممنون از لطفت .
سلام دوست عزیز پاسخ شما را خواندم پاسخی که باز برای پاسخش باید بسیار تایپ کرد و وقت گذاشت چیزی که دیگر برای بنده تقریبا غیر ممکن شده است(که آن هم باید شانس آورد تا باز شدندش را دید!) هزینه کافی نت ها را که خودتان بهتر می دانید به شکل است؟! تنها فرصتی که برای بنده می ماند سرسزدن به وبلاگ دوستانی از قبیل شما و خواند اخبار روز است البته فعلا منتقد سرسخت دیگری پیدا کرده ام که از سوی دیگر می تازد! عنوان جدید بنده: روشنفکر نما! حالا من مانده ام کی ادعای روشنفکری کردم که حالا "نمایش" تقدیممان می کنند!!
موفق و پایدار باشید
حسین آقای عزیز ،
با سلام وعرض احترام ،
منتقد جدید شما ، شخص فرهیخته و منصفی است که مطمئنم مرادش جسارت به شما نبوده . اختلاف نظر فاحشی هم با یکدیگر ندارید . کشش در نوشتن داستان را مشترکید و در خواندن شاید نه .
ایشان محقند در کلافگی از تظاهر به روشنفکری با لق لقه نام بزرگان ( مثل هدایت ) و اینکه هر کسی تشخص میجوید در تاختن به وطن ولو در لشکر دشمن .
معتقدم شما میتوانید دوستان خوبی باشید .
سلامتیتان را آرزومندم .
راجع به پست آخر که الان خواندمش عرض کنم که از این دست رفتارهای تناقض آمیز در حکومت ارزشی ما کم هم نیستند خرده نگیرید این مشخصه سیاسیتمداران است. من آن برنامه ای را که شما گفتید ندیدم البته در وبلاگ دیگر راجع به آن خوانده ام که انگار حقیقتا چیز جالبی نبود. اما باز هم سخت نگیرید که در مملکت خودمان هم باز نظایرش کم نیستند لطفا نگاهی به ستون های طنز کیهان هم بیاندازید. موفق باشید
سلام
به وبلاگ مهر ایرن (امیر راعی فرد) سر بزنید واسه آقای فخرآور یه متنی نوشته...
http://mehrpooyan.blogfa.com
کاظم عزیز
در مورد این بوش با شما موافقم این تبریک گفتن هایش به همان اندازه مسخره است که ندای جنگ صلیبی دادن و از پاپ حمایت کردنش. اما این سوی آب را هم ببین که چگونه نامه پر از درد دل به همین بوش می نویسند و عدم وجود عدالت در دنیا و جنگ های متعدد در دنیا را شکایت پیش شیطان می برند همین آقایان به ظاهر ارزشی خودمان.کارهای به ظاهر خودی های جاه طلب کم از بوش و ملکه انگلستان ندارد.
موفق و پیروز باشید
سلام کاظم عزیز !
مه هم از لطفت ممنونم ...به امید اینکه ادامه هادی ...راجع به پروند چون ایی وبلاگ صاحب ایشه مه ناتونوم تصمیمی بگروم که شاید بر خلاف میل او بشت ...مه فقط مسئول به روز رسانیش تا وقتی که مطلب ویژه بهم شدا هستروم . البته اختیاراتی هم امسته ...ولی یک چیزی هه و او هم اینکه ما مطمئن نهیم که ایی کار که شما پیشنهاد ادا و خیلی هم زیبا هسته به نتیجه خوبی ارست یا نه ...در صورتی که به انجام برسه که نصف قضیه حلن ....ولی اگر نبشه ...همو پروند که ...از دست اریت و دگه آب رفته بجو بر ناگرده ...مگر ایکه ایی کار در یک فضای دگه انجام بشه ...حالا چطوری انجام بشه هم خودش گپ زیادی ابره ...کار یه نفر و دو نفر نین ...کار گروهی هم که تجربه نشون ایدادن خیلی هوادار اینین ...انرژی و نیروی زیادی شواتن ...به هر حال مه بر اگردوم به همو پاسخ کوتاه که قبل به شما امدا و اون هم ایکه که باید بیشته فکر بکنیم ...و البته ایی پاسخ توی وبلاگ خودوم امدا چون شما اونجا هم اتنوشته ...و هنوز هم هستن ...در مورد طفره رفتن و جواب ندادن و جسارت نبودن ... هم باید بگم که شاید همی طوری بشت که شما اگفتی ... ولی گاهی چیزویی علاوه بر اون دلایلی که به ذهن ما ارسه وجود ایشه...ما چقد به اون چیزویی که به ذهنمو نارسه جا مونهادن ؟ ...
مثلا یکیش ایکه مه ندونٌم که ْ آفتاب هم آب است که آفت زده باشد ْ یعنی چه ؟ و ایکه ندونم منظور شما از ایی پرسش چن ؟ ...
کربونت ...
جناب آقای سیاورشن
با سلام و عرض احترام ،
۱ - فرمایش حضرتعالی در مورد پروند درست . وله ادونی متابک کوانین سایت اگه یه مدتی روش کار نبو ، مسدود ابو . مه ام ناخواست یادگار خالو گم ببو . از طرف دگه دست تهنایی شما هم مسئله گپین . گمونم چاره نهایی همو وبلاگ گروهی ببو که تو فرمودن ، به همت خوبونی مثل خود شما منهای بی حوصله ئونی مثل ما .
۲ - راجع به طفره رفتن گمونم شما بر عکس متوجه بودید . مه ا دست شما ام نرنجیده . بر عکسی حدس ام زده . آخه ای کلمه در جواب کامنت یه دوست دگه راجع به شما به کار ام برده به ای معنی که جنابعالی جواب ات ندادن و اشتباها فکر ام که شما رنجیدید که همو پاسخ کوتاه هم حذف تو کردن ( هرچند ام ندیده که تو وبلاگ خودتو هه و گرنه خب مسلما همچه فکری ام نا که - یکی طلب شما ! ) . ا طرف دگه حدس مشکلی تکریبا نهه که شما هم البته پاسخ ای سوال نادونید ، چون خود خالو هم ای نادونست . کصد مه اینه که مطمئن بشم خالو چیز دگه ای مرادی نبودن که شاید با توجه به صمیمیت آخر کاری با جنابعالی به شما ای گفته ببو و مه ازش بی اطلاع مونده ببم . یه دلیل دگه هم ای هسته که همیشه حساسیت ام هه کسی که چیزی انویست حتما معنیش هم بدونت .
خیلی ا لطفت ممنون .
سلام کاظم خان
هر چند که شما به گمانم در برخی موارد از دست من رنجیده باشید اما باید بگویم که در این مورد با شما موافقم. هر چند که ظاهر شدن در تلویزیون کذایی نشانه ی فاخر بودن نیست و این روزها هر ننه قمری میهمان آن برنامه است و این طور که شنیده ام ایشان خودش زمانی از جماعت تخمه شکن سر کوچه بوده که متلک بار این و آن می کرده و حالا برای ما ژست مضحک اپوزیسیون گرفته. خوشبختانه من این برنامه را ندیدم وتنها صدایش را می شنیدم که از آن اطاق بر می خاست اما ظاهرن آش آن قدر شور بوده که صدای حسن خان زرهی هم در آمده....به هر حال خود کرده را تدبیر نیست عزیز.
جناب آقای کیکاووسی
با سلام و عرض احترام ،
۱ - چیز قابلی نیست آن رنجیدگی که فرموده اید .
۲ - برنامه های« میزگردی با هر کی دلم خواست » که از VoA پخش میشوند ، همه شان افتضاح و معرف دموکراسی عموسامی اند ، اما این یکی دیگر تافته جدا بافته ای بود در فضاحت
۳ - ممنون از حضورتان .
با سلام خدمت اقای کاظم خان ,
به پیروی از همان چه که نوشته اید , همان حساسیت حضرتعالی در مورد این عبارت اخری که به سیاورشن نوشته اید " یه دلیل دگه هم ای هسته که همیشه حساسیت ام هه کسی که چیزی انویست حتما معنیش هم بدونت ." دو سوال مطرح هست که با توجه به روحیات اموزگاری حضرتعالی امید به پاسخ شنیدنش نیز می رود :
۱) برای فهم یک نوشته ادبی باید ان را با روشهای شبیه انالیز دستگاهی بند بندش از هم گسست و یک الگوی واحد ارائه داد که این بوده حاصل کاوش علمی ؟ به هر حال ماهیت علم تجربی بر اصل ابطال پذیری نتیجه استوار است . در برخورد با هنر غالبن مسئله تفاوت زیادی پیدا می کند . دل معنای خاصی از هر واژه می یابد , شاید همین ست که "هنر متاعی ست که در بازار دل فروشندش " . ایا جزمی اندیشی معنایی جز این دارد که همه را اجبار کنیم به پیروی از ان جور که "من می بینم " . ان هم در زمینه هنر .
سوال دوم انکه مرد و مردونه چقدر به کلیشه زیبای علی که گاه گداری تجویزش می کنی اعتقاد داری ؟ نمونه نقض یه دونه هم که باشه کافیه . یونانی ها گفتند و راسل و پوپر هم رو نویسی ش کرده اند .
راستی جمله علی این بود به یادتان می اورم " انظر ماقال و لا تنظر من قال " .
یاداوری ) من از شما هیچگونه سوالی من باب " اب و افتاب و افتابه " نکردم که چنین نوشته اید به سیاورشن " آخه ای کلمه در جواب کامنت یه دوست دگه راجع به شما به کار ام برده به ای معنی که جنابعالی جواب ات ندادن " حال انکه من از شما در این مورد سوالی نکرده بودم که بخواهید پاسخ گویید . جنابعالی سوال فرمودید , من نظر دادم و در پاسخ افتابه بدست شدم . همین .
هر چند که شدیدن رنجانده ای اما مخلص همیشگی .
احسان عزیز
سلامی دوباره ،
به آقای سیاورشن نوشته ام« در جواب کامنت یه دوست دگه » و نه در « جواب سوال یه دوست دگه » و کامنتم در جواب به اظهار لطف تو بود که خبط کردی و من زهر در قلم را صلا دادی به نظر . پرسش اما از من بود و در پی یافتن معنایی که گفتم شاید صالح مگر بعدها برای آن یافته و مثلا به تو گفته باشدش ، که اینگونه نبود . اما به پاسخت که دیدگاه توست هم ایرادی نگرفته ام ، با خود خدا بیامرز خالو مشکلم بود و با زیبا نویسی محض خالی از تدقیقش و ظنم که واگویه اش آب نماید سراب را .
احسان خوب ، خیلی « محض احتیاط » میگویی . قلم ما ماشین پنچری است در سنگلاخ خارج از جاده ، و تو نویسنده قدر چیره قلم . نوشته های آن قلم خوب را چنبر پاهای ناتوان ما مکن . همیشه صادق باش که چه تجلی نابی دارد جمال صداقت ، و هرگز مرنج از ما که ما را چه خوش میبرد به باغ دوستیهای بندری ، بوی خوش« نارنج » !
مرد حسابی ، چگونه حالیت کنم اولین کسی بودی که « تو » گفتمش در این مجازی سرا . ( اگر برای تو مهم نیست برای . . .)
کاظم عزیز
ذوق زده شدم از دیدنتان در همسایگی مان.گرچه گویا چند وقتی هست که می نویسید و من بی خبر بوده ام متاسفانه.
موفق باشید...
سرکار خانم زهرا موثق
باعرض سلام و احترام ،
و چه قدمت زمانی بسیار بیشتری دارد گوش سپردن من به ترنم نغمه های اندیشه های عمیقی که مترنم است از خانه های حضرتعالی و سرکار خانم صبرا نامی . و راز « الجار قبل الدار » بود که حک کرد از ابتدا نشانی شما را بر کتیبه پیوندهای کلبه من .
ممنون از حضورتان .
سلام جناب کاظم.برای من سکولاریزم را توضیح دهید.و چند کتاب به من در مورد سکولاریزم معرفی کنید.شما روزی چند ساعت مطالعه می کنید؟و اخرین کتابی که خوانده اید چیست؟و سوال مهم من این است که اصل مترقی ولایت فقیه ! از کدام آیات قران مستنتج شده است؟منتظر پاسخ شما مخصوصا پاسخ سوال آخر خود هستم.با تشکر.
جناب آقای بهزاد مهرانی
با سلام و عرض احترام ،
من در سال حدود ربع ساعت مطالعه میکنم . آخرین کتابی هم که خوانده ام « نان و حلوا » ی شیخ بهائی بوده است . راجع به ولایت فقیه چیزی نمیدانم اما انسان اهل مطالعه و سکولار تمام عیاری را میشناسم برای توضیح آنچه در اول این محبت نامه خواسته اید که نام وبلاگشان « حقوق بشر و فردگرایی » است . به ایشان مراجعه و سلام و مراتب ارادت حقیر را نیز ابلاغ فرمایید .
ممنون از حضورتان .
من به روزم